همیشه رهبر معظم انقلاب در عرصههای مختلف با وجود مشکلات اقتصادی باز فرهنگ و دغدغههای فرهنگی را مورد توجه جدی قرار دادهاند.
اما گاهی ایشان لحن صحبت شان دردناک تر میشود و در دیدار با رئیس جمهور و هیات وزیران فرهنگ را اولویت این برهه از زمان برشمردند و گفتند: مشکلات اقتصادی موجب پریشانی فکر نمیشود اما مشکلات فرهنگی، گاه خواب را از انسان میرباید.
ایشان تولید محصولات فرهنگی سالم و جلوگیری از تولیدات مضر فرهنگی را دو وظیفه اصلی مسوولان برشمردند و گفتند: در همه کشورهای دنیا، از محصولات فرهنگی مراقبت میشود بنابراین اگر برخی تولیدات اعم از نمایشی و مکتوب، با مبانی و اصول در تضاد هستند بدون رو دربایستی جلوی آنها را بگیرند.
رهبر معظم انقلاب با رد کامل رهاسازی فرهنگی تاکید کردند: عرصه فرهنگ باید براساس مبانی و شعارهای امام و انقلاب مدیریت و خوراک فرهنگی سالم برای جامعه تولید شود.
ایشان در حالی از خوابی که سلب شده سخن میگویند که ما به راحتی نه تنها از سخن رهبر عزیزمان بلکه از اطرافمان به راحتی گذر میکنیم.
اینکه استان خراسانجنوبی تنها نام فرهنگ را یدک میکشد و در طلاق سرآمد است یعنی بی خوابی.
اینکه علت این طلاقها ماهواره، خیانت زوجین و عدم درک درست از روابط اجتماعی است و ما کاری برای جلوگیری از آن نمیکنیم یعنی درد فرهنگی.
وقتی از کنار بی حجاب شدن بچه محلی مان که در خانواده مذهبی و انقلابی رشد کرده اند و زنان خیابانی در شهرمان به سادگی میگذریم و وانمود میکنیم همه چی آرام است باید پریشان و بی خواب شویم.
اگر در کنار برگزاری جلسات برای نصب پوستر جهت آگاه سازی جامعه از بی فرهنگی به مراسمات عروسی تجملاتی نیز نگاهی بیندازیم میفهمیم چرا در شهرفرهنگی ما تالارهای شیک قارچی رشد کرده است؛ چرا هر کدام از این تالارها لوکس تر از دیگری شده و در بریز و بپاش از دیگری سبقت می گیرد و سولههای شهرک صنعتی استان که روزی در آن تولید صورت می گرفته و رونقی در کسب و کار داشته است امروز جیبش از رقص و آوازهای عروسی پر میشود.
مگر هر پدر و مادری حق ندارد نگران این روزهای فرزندش باشد وقتی کنسرت به راحتی در محل عموم و یا دانشگاههای استان که باید قطعا محل تولید علم و دانش باشد برگزار میشود و فرصتی برای رقص و آواز فراهم میآورد.
ما هنوز چشم بسته راه می رویم چراکه اگر چشمی باز می بود قطعا تابحال مغازه های لوکس خیابان معلم و مدرس را دیده بود که تنها تجمل گرایی را معرفی می کنند.
انگار ما در آغاز راهیم چرا که ما خود اجازه میدهیم مانکنهایی که بی حجابی را تبلیغ میکند در سطح مغازهها باشد و انگار میخواهیم خودمان را به در بی خیالی بزنیم.
انگار هنوز بی خوابی نکشیدهایم تا بفهمیم وقتی بچه پول دارهای بالاشهر در خیابانهای کوچک با ماشینهای لوکس دور دور میکنند چه برسر بیماران بیمارستان خیابان طالقانی می آورند.
ما فارغ از نداشتن فرهنگ کتابخوانی به صورت عموم در جامعه، کتابخانههای ما این روزها تنها از وجود دانشآموزان و دانشجویان آن هم در ایام امتحانات پر میشود و کتابخانه تبدیل به قرائت خانه شده و کتاب ها در آن خاک می خورد.
رشد مراکز ترک اعتیاد ما بیان کننده رشد معتاد است و این یعنی اینکه ما خود را به خواب زده ایم و می خواهیم بگوییم خواب نما هستیم.
گاهی حتی اگر به روش زندگی خود دقیقتر فکر کنیم ما در تولید زباله نیز کم نگذاشته ایم که اکثر زبالههای ما مواد پلاستیکی است که 300 سال بعد قابل تجزیه شدن است و این یعنی تک تک ما می توانیم اصلاح الگوی مصرف داشته باشیم اما نمی خواهیم.
اصلا هدف ما بیان مصادیق نیست گاهی ما در کلیات فرهنگ لنگ می زنیم و در مساجدمان حتی پخش زنده اذان نداریم و بازارمان هنگام پخش اذان و اقامه نماز شلوغ تر از زمان های دیگر است.
گاهی ما حتی هنرمند انقلابی به تمام معنا که بتواند هنر انقلاب را گسترش دهد نداشته و یا کم داریم و یا شاید این کمبود به کاربردی نبودن دانشگاه های ما در تربیت هنرمند برگردد.
باوجود این بی فرهنگیها، گویی اصلا دلمان میخواهد که بیخیال باشیم و با خیال آسوده زندگی کنیم اصلا برایمان مهم نیست چه در اطرافمان میگذرد.
چه بسا در همین بی خیالیهای ما چیزی که ما به عنوان مسوولیت از گردن خود برداشته ایم آرام و قرار را از ولی امر ما میگیرد و این تبدیل به غصه ای شده که دل هر انسانی را به درد می آورد.
باز هم به این امید داریم که این بار از کنار دغدغه های رهبرمان به سادگی عبور نکنیم و مسوولانه بپذیریم و باور کنیم که آنچنان که ما چشم هایمان را بسته ایم همه چیز آرام نیست.